اگر او را ببينم...

ساخت وبلاگ
سلام بر مهدي! آخرين ذخيره خدا بر روي زمين!مولا جان!ديگر بس است،  اين درد طاقت سوز هجران.جانا! تا به کي در پشت پنجره انتظار، رؤياي آمدنت را به نظاره بنشينيم؟اي در کنج زندان غيبت همچنان محبوس! و اي گناه ما، ميله هاي زندان تو!هزار و انديست که چشم به راهان قدومت، بر لب فغان دارند و بر جگر خراش.هزار و انديست که دلهاي منتظران، در تمناي وصالت، در جان آه مي پرورند ودر سينه داغ.عمري است که در کوچه سار انتظار سرگردان وحيرانيم.تو را  چه مي شود، اگرشب سرد و فسرده فراقمان را به صبح دل انگيز وصالت آذين بندي؟چگونه است، که اين همه طلب و تمنا گره از کارفرو بسته ما نمي گشايد؟ بگو چه چاره کنيم؟آيا نه وقت آن رسيده که نقاب از چهره برگيري و بازار حسن فروشان جهان را به يکباره رونق ببري؟!آري!... اينک همسفر با قافله منتظران، دست انابت به اميد اجابت به درگاه حق "جل و علا"  برمي داريم و خداي را به تضرع و زاري مي خوانيم که: بار الها!نسيم ظهور دولت حجتت را به لطف و کرمت بر ما بوزان!چنين بايد گفت كه روزگار غيبت ؛ دوران ظلمت و محروميّت است ، بر تمام آنهائى كه امام (عليه السلام اگر او را ببينم......
ما را در سایت اگر او را ببينم... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dmirac87f بازدید : 24 تاريخ : سه شنبه 19 بهمن 1395 ساعت: 11:53

آدينه که از راه مي رسد، با اين شوق از خواب بر مي خيزم که آن وعده الهي به وقوع پيوسته باشد.و هر بار، هرلحظه از آدينه بي تو بودن که به غروب نزديک و نزديک تر مي شود، دلتنگ مي شومپس با خود مي گويم به سختيبا بغضي که راه گلويم را بسته استشايد ...آري ...شايد، شايد اين جمعه بيايد ...پس باز هم چشمانم را به انتظار آمدنت تر مي کنم به درگاه پروردگاري که وعده داده است ظهورت را ...مولاي مناي مظهر خوبي هااي پناه خستگي هامي بيني دوباره شهر را به اميد رنگ گرفتن کوچه ها از حضورت، آذين بسته انددوباره شهر را بوي گل و شيريني، فرا گرفتهاما ...مي دانم دلم که تنگ مي شود، خدا به ميهماني قلبم مي آيد ...اي مسافر خسته من ميدانم به انتظار نشسته ايانتظاري که گواه غمي وصف نشدني را مي شود به راحتي در زلالي اشک هاي نهفته در چشمانت بخوانيو من مثل هميشه مي دانمقلبت به درد آمده است از دلتنگيمي داني باز هم فراموش کرده ام، دلتنگي هديه پروردگار است به انسانمي داني باز هم فراموش کرده ام، دلتنگي يادآور عشقي پاک استچراکه در همان زمان که قلبم پر مي شود از ترک هاي دلتنگي، خدا در دلم خانه مي کندو تمامي قلبم را براي خودش بر م اگر او را ببينم......
ما را در سایت اگر او را ببينم... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dmirac87f بازدید : 22 تاريخ : سه شنبه 19 بهمن 1395 ساعت: 11:53

تو را غايب ناميده اند، چون «ظاهر» نيستي، نه اينکه «حاضر» نباشي. «غيبت» به معناي «حاضرنبودن»، تهمت ناروائي است که به تو زده اند و آنان که بر اين پندارند، فرق ميان «ظهور» و «حضور» را نمي دانند، آمدنت که در انتظار آنيم به معناي «ظهور» است، نه «حضور» و دلشدگانت که هر صبح و شام تو را مي خوانند، ظهورت را از خدا مي طلبند نه حضورت را. وقتي ظاهر مي شوي، همه انگشت حيرت به دندان مي نگرند با تعجب مي گويند که تو را پيش از اين هم ديده اند. و راست مي گويند، چرا که تو در ميان مائي، زيرا امام مائي. جمعه که از راه مي رسد، صاحبدلان «دل» از دست مي دهند و قرار از کف مي نهند و قافله دل هاي بي قرار روي به قبله مي کنند و آمدنت را به انتظار مي نشينند...مهدي جان! بگذار نباشد بر من صبحي که بدون تو آغاز شود. در آن پگاهي که نسيم عشق شروع به وزيدن مي‌کند، در آن سکوت صبحگاهي، فقط تويي که مي‌تواني روح سوهان خورده‌ي مرا از زخم زمانه التيام بخشي.مولاي من! مي‌گويند انتظار مثل درد دندان است اگر او را ببينم......
ما را در سایت اگر او را ببينم... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dmirac87f بازدید : 27 تاريخ : سه شنبه 19 بهمن 1395 ساعت: 11:53

باز هم جمعه شد و غصّه ي من تازه شده
درد اين بي خبري بي حد و اندازه شده
باز هم جمعه شد و چشم به ره مانده شدم
باز از دوري تو خسته و درمانده شدم
باز هم جمعه شد و از تو خبر نشنيدم
باز از بي خبري هاي دلــــم نالــيدم
باز هم درد فراقـت کـمرم را خم کرد
باز دوري تو چشمان مرا پر نم کرد
باز هم جمعه شد و چشم به در منتظرم
شايد آورد صبا از مه رويت خبرم

اگر او را ببينم......
ما را در سایت اگر او را ببينم... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dmirac87f بازدید : 20 تاريخ : سه شنبه 19 بهمن 1395 ساعت: 11:53

هر چند کمي فرج تمنا کرديم


 


 


 آقا ز سر خويش تو را وا کرديم


 


 شرمنده ولي خلاصه تر مي گوييم


 


 با واژه انتظار بد تا کرديم .

اگر او را ببينم......
ما را در سایت اگر او را ببينم... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dmirac87f بازدید : 30 تاريخ : سه شنبه 19 بهمن 1395 ساعت: 11:53